روز دانشجوي امسال هم چونان سالهاي گذشته همراه با sms باران دانشجويان بود. امسال هم دانشجويان در قالب پيامهاي كوتاه 16 آذر را به يكديگر تبريك گفتند اما برخلاف سالهاي گذشته كه اين پيامها مضموني آرمان خواهانه و تراژيك داشت، امسال پيامهاي دانشجويان همراه با طنزي تلخ بود. بيشتر پيامها آرمانها و ادبيات دانشجويي را به تمسخر مي گرفت و به «تراژدي روز دانشجو»، جنبه اي كميك مي داد. گويي باز هم بايد از جك هاي 16 آذر امسال به وضعيت جنبش دانشجويي پي ببريم.

 

اما نكته دومي كه به ذهنم رسيد تا توضيحي دهم، در واكنش به انتشار مقاله اي با نام «روان‌کاوی فیلم فریاد مورچه‌ها» در راديو زمانه بود. در اين مقاله كه خواندن آن را خالي از لطف نمي بينم، به 3 گذار آخرين اثر محسن مخملباف پرداخته شده و اين كارگردان به نقد كشيده شده است اما به نظرم آمد كه نويسنده اين مطلب، يكي از مهمترين فرازهاي فيلم كه اتفاقا نام فيلم هم از آن گرفته شده را ناديده گرفته است. منظورم همان سكانس مرگ و فرياد مورچه هاست. در آنجا ارزش حركت به سوي كمال (به زعم دختر داستان) با ارزش حيات موجودات زنده در تعارضي نمادين قرار گرفته كه به نظرم اين سكانس به خوبي ماهيت پلوراليستي داستان را روشن مي كند.

 

نكته آخر هم در رابطه با تغيير نام وبلاگ است كه همين جا از تمامي دوستاني كه اين خانه كم رونق را از روي محبت لينك داده اند مي خواهم كه گذار از «خروس قندي» به «گرانيگاه» را اعمال كنند. اينكه چرا اين تغيير نام انجام شد، داستاني طولاني دارد اما همين قدر بگويم كه من واژه گرانيگاه كه ترجمه فارسي «مركز ثقل» است را خيلي دوست دارم. گرانيگاه مركز تعادل است و البته گاهي اين مركز تعادل در جايي است كه فكرش را هم نمي كنيد و به زعم من همين تعادل و در عين حال هيجان آميز بودن ومطلق نبودن مكان تعادل اين واژه را زيبا مي كند.