از چفيه تا جوراب چه گوارا

يكي از دوستان كه دو شب پيش سر جنازه هاي 22 دانشجوي دانشگاه خيام بوده تا اونها رو تشخيص هويت كنه ( لازم به توضيحه كه اين دانشجوها داشتن مي رفتن اردوي راهيان نور تا از مناطق جنگي بازديد كنن كه توي راه اتوبوسشون با يك تانكر سوخت برخورد مي كنه و همه مي ميرين. البته 20 تا دانشجو بودن، يك كمك راننده و يكي ديگه هم معلوم نيست كي بوده! بعد از اين حادثه هم پدر و مادرهاي اين بچه ها مي ريزن شيشه هاي دانشگاه رو مي شكنن و كلي هم شعار سياسي مي دن!!! ) تعريف مي كرد كه توي اون همه تكه گوشت هاي سوخته كه از زانو به پايين ذوب شده بوده و مغزهاشون پاسشيده شده و قد يك كف دست بوده و حتي قلب و كبدشون همه بيشترش پخته شده بوده ( البته 2 تا شون انگشتر داشتن كه راحت شناسايي شدن. پس از دست كردن انگشتر فراموش نكنين! ) يكي كمي سالم تر از بقيه بوده. جالب اينجاست كه اون يك نفر چفيه گردنش بوده اما جورابي به پا داشته كه روي اون عكس چه گوارا نقش بسته بوده!

 

وقتي كه دوستم داشت اين خاطره رو تعريف مي كرد، با خودم فكر مي كردم كه انگار توي ذهن بعضي از اين دوستان حزب اللهي واقعا "چه" مثل "چفيه" است، نماد مبارزه و عدالت طلبي...

 

چشم دوستان چپ روشن...

 

انتخابات و طرح يك سوال

انتخابات مجلس بار ديگر اين سوال را براي من بوجود آورده كه آيا اساسن شركت در انتخابات كنشي اخلاقي است يا حركتي سياسي و آيا راي دادن يا ندادن به كانديداها، به عنوان گزينه هايي سياسي پيش روي شهروندان قرار مي گيرند يا به عنوان گزاره هايي اخلاقي؟

البته علم سياست تا آنجا كه من يافته ام، پاسخي روشن به اين سوال داده و شركت در اموري همچون انتخابات را يكسره معطوف به ترجيحات سياسي كرده و حتي منافع عمومي را ارجح از مقاصد فردي دانسته است. (درست است كه منافع عمومي چيزي به جر منافع تك تك افراد نيست اما نكته اينجاست كه در انتخاباتي مثل مجلس توصيه علماي سياست بر اين است كه اگر فكر مي كنم فلان كانديدا به درد شهر مي خورد، فارغ از آنكه او را به لحاظ مواضع سياسي قبول دارم يا نه، بهتر است به او راي دهم) با اين حال هنوز مانده ام كه در شرايطي كه گزينه هاي نسبتن قابل قبول از شركت در انتخابات بازمانده اند، آيا راي دادن من مي تواند امري موجه باشد و آيا اصولن براي شركت در انتخابات بايد هدفي اخلاقي و آرماني داشت يا در راستاي مقاصدي گام به گام و كوتاه مدت نيز مي توان راي داد؟

به هرحال نمي دانم كه آيا بايد در 24 اسفند پراگماتيست بود يا ايده آليست و آيا پراگماتيسم بيش از اندازه، آرمانها و اهداف را قرباني نخواهد كرد؟

داستان آن مورچه ها

مورچه ها دوباره آمدند

تا یادآوری کنند

داستان تکراری مرگ و تجاوز را