از چفيه تا جوراب چه گوارا
يكي از دوستان كه دو شب پيش سر جنازه هاي 22 دانشجوي دانشگاه خيام بوده تا اونها رو تشخيص هويت كنه ( لازم به توضيحه كه اين دانشجوها داشتن مي رفتن اردوي راهيان نور تا از مناطق جنگي بازديد كنن كه توي راه اتوبوسشون با يك تانكر سوخت برخورد مي كنه و همه مي ميرين. البته 20 تا دانشجو بودن، يك كمك راننده و يكي ديگه هم معلوم نيست كي بوده! بعد از اين حادثه هم پدر و مادرهاي اين بچه ها مي ريزن شيشه هاي دانشگاه رو مي شكنن و كلي هم شعار سياسي مي دن!!! ) تعريف مي كرد كه توي اون همه تكه گوشت هاي سوخته كه از زانو به پايين ذوب شده بوده و مغزهاشون پاسشيده شده و قد يك كف دست بوده و حتي قلب و كبدشون همه بيشترش پخته شده بوده ( البته 2 تا شون انگشتر داشتن كه راحت شناسايي شدن. پس از دست كردن انگشتر فراموش نكنين! ) يكي كمي سالم تر از بقيه بوده. جالب اينجاست كه اون يك نفر چفيه گردنش بوده اما جورابي به پا داشته كه روي اون عكس چه گوارا نقش بسته بوده!
وقتي كه دوستم داشت اين خاطره رو تعريف مي كرد، با خودم فكر مي كردم كه انگار توي ذهن بعضي از اين دوستان حزب اللهي واقعا "چه" مثل "چفيه" است، نماد مبارزه و عدالت طلبي...
چشم دوستان چپ روشن...