جشنواره اي سردتر از زمستان

جشنواره فيلم فجر مشهد امسال برخلاف سال‌هاي پيش سرد سرد بود. آنقدر سرد كه برودت آن، زمستان بهاري مشهد را خلع سلاح مي كرد!

اين سرما فقط به دليل آنچه «تحريم سبز» ناميده مي شد، نبود (به نظر من تحريم سينما كه ابزاري مدرن براي انتقال پيام محسوب مي‌شود، اصلا منطقي نيست) بلكه بيشتر ريشه در فيلم‌هاي اكران شده و كيفيت پايين ساخت اونها داشت.

البته طي روزهاي آتي چند فيلم ديگر در مشهد به نمايش درخواهد آمد و شايد با ديدن اين فيلم‌ها بهتر بتوان نسبت به جشنواره قضاوت كرد اما تا به حال فيلم‌هايي كه ديدم به جز «به‌رنگ ارغوان» و تا حدودي «طلا و مس»، هيچ كدام ارزش ماندن در سينما را نداشت. محفل اكس (كه به اشتباه محفل ايكس خوانده مي شد!) صحنه هايي شبه كميك از تراژدي آقازاده‌ها بود و عصر روز دهم هم تنها خوبي اش به قول مريم اين بود كه بالاخره پس از ديدن صدها فيلم جنگي، تصويري متفاوت از كشور همسايه (عراق) ارائه مي‌داد.

البته هنوز منتظر فيلم مهرجويي هستم...

سركوب اندوه فرجامين

گورستان، نقشي غيرقابل انكار در زيست امروز ما دارد. گورستان تنها يك مكان نيست بلكه يادآور يك واقعيت انكارناپذير در زندگي روزمره انسان‌هايي است كه هريك به گونه اي تلاش مي‌كنند تا آن را به فراموشي سپرده و فرجام زيست در دنياي مادي را از خاطر ببرند. به اين ترتيب، قبرستان‌ها امروزه تنها محل تجمعي از قبرها كه پيكر گذشتگان در آن‌ها مدفون شده، نيستند بلكه نمادي يادآورنده هستند كه شايد درك آن‌ها بتواند به ادامه زندگي كمك كند.

ادامه نوشته